- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای عـلت قـداسـت و تـکـثـیر اشکها والاتـریـن تـنــزّل قــدسـی، ای آشـنـا بیچارهایم، نـشئۀ ما هم خـمـار توست افتاده است پرده؛ نبی هم دچار توست بیحرمتی است نام تو را ذکر میکنیم ما لاابالـیـان که به تو فـکـر میکـنـیم ملک تو را نگاه خداوند حاجب است نام شما شنیده شود سجده واجب است ای برتر از خیال و قیاس و گمان ما بند آمـده به حـیـطۀ جـبـرت زبـان ما لـم داده است عـرش الهی به گـنـبدت هـستـند انـبـیـا هـمه زائـر به مرقـدت موسی عصای خویش کنارت شکسته است عیسی دخیل بر در و دیوار بسته است عـبـد سـیـاه روی شـمـا رو سـپـیـدهـا ای کـشـتـۀ نـگـاه تو خـیـل شـهـیـدهـا ذرات، شـأن اهـل کـسا را سـتـودهاند اهل کـسـا ز گـریه کـنـان تو بـودهاند روشن ز نور ذات تو شد وجه فاطمه ای گوشهای ز صنعت دستان تو، همه در شـرح نـور آل عـبا هم سـر آمدی بـنـیــان گــذار کـشـتـی آل مـحـمــدی لب تـشـنۀ شـمیـم تو آغوش مصطفی وی منـبر خـطابۀ تو دوش مصطـفی نوری، که وقت جلوه مکلف به تن شدی آئـیـنـۀ صـفـات خـدا در سـخـن شدی لـرزیـد پـای کـعـبـه زمـان حـلـول تو تا عرش بُرد فـطرس ما را نزول تو تـو آمـدی و وجـه خـداونــد دیـده شـد از شـاخـسار باغ تو تـوحـید چیده شد ذات خداست، فارغ رویت، جدا ز فهم روحی که در ضریح تن تو دمیده شد ای حنجرت به وقت سخن موضع خدا در عصر تو صدای خدا هم شنیده شد بیرون زدی ز صفحۀ شرح مفـسران شرحت به خاکگرم بیابان کشیده شد ای نیزه زار، زلف غمت را مهار کن در سایۀ سرت جـگـرم سر بریده شد غصه کجا برم که تو را میشناخـتـند بر پـیکـر شـریف تو با اسب تاخـتـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای دلبـری که دلبریات داسـتان شده شعبان به یمن تو شعبات الجنان شده گهـواره تو زینت هـفـت آسـمان شده جان دوباره یـافـته عـالـم جـوان شده جـانـان رسیـد موسم تـقـدیم جان شده گل آمد و حـیـات گلـستان شروع شد خشکی گذشت و بارش باران شروع شد دوران نـشءگی خـماران شروع شد مسـتی ما ز سـوم شـعـبان شروع شد پای تو اشک شوق زچشمم روان شده قـنداقۀ پسر چو به دستش پدر گرفت انگار اختـیار شبـش را سـحر گرفت با دست خویش اشک ز چشمان تر گرفت فطرس رسید و از پر قنداقه پر گرفت بال فرشتهها به سرش سایه بان شده تو آفـتـاب روشـن و پـیـدای ما شدی تو آمدی و روح به اعضای ما شدی خـنـدیـدی و تـمـامی دنـیـای ما شدی گـفـتـیم بـنـدهایم و تو مولای ما شدی راز جـنـون ما به خـلایـق عیان شده دریـا دلـیم و دیـده ز مـرداب بستهایم امیـد خـود به بـادۀ نـایـاب بـسـتـهایـم با دیدن تو دیـده ز هر خواب بستهایم دل را به لطف حضرت ارباب بستهایم دلهای ما به گوشۀ چشمی نشان شده عـشقت همینکه صبح ازل آفریده شد از روی چـشمهات غـزل آفـریده شد از اسـتـواری تـو جـبـل آفــریـده شـد با شهـد خـندههـات عـسـل آفـریده شد دیـگـر قـلـم به خلقـت تو ناتـوان شده پیـغـمـبر خـدا ز کجا حـرف میزند؟ در روز عید هم ز عزا حرف میزند دارد ز خاک کرب و بلا حرف میزند آری ز سـیـدالـشـهـدا حـرف میزنـد حتی خدا ز ماتم تو روضهخوان شده شاعـر دلـم گـرفـته بـیا از خـدا بـگو من با هـمـه غـریـبـهام از آشـنـا بگو از انتظار و حـسرت مشتی گـدا بگو حرف دگر رهـا کن و از کربلا بگو دل بـیـقــرار دیـدن آن آســتــان شـده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
فـطرس بیـاورید کـرامت شـروع شد باران گرفت، لطف و عنایت شروع شد دنـبـال نــوکـرنـد بـرایـش پـیـمـبـران أین الحـسـیـنـیـون ولایت شـروع شـد ما را به راه راست بَرَد ابروی کجش یک نوع دیگری ز هدایت شروع شد قـنداقـه تا به دست رسول امین رسید »ای جان امـتم به فدایت » شروع شد در عمق ذات حضرت پروردگار خویش آنقدر رفت و رفت، نهایت شروع شد آمـد بـرای اهل سـمـاوات سـرپـرست مجـنون بـیاورید که لـیلا رسیده است عیسی بیا ببین که مسیحا رسیده است از مهـر و عاطـفه بنـویـسید شاعران حالا که شاه بیت غزلها رسیده است خورشید و ماه و ابر همه مدیون لطف او خـیر حـسین بر همه دنیا رسیده است این سفره پهن شد که شود جلوه گر خدا لؤلؤ به بحر حیدر و زهرا رسیده است از عـرش با مـلائکه در بین محـملی خـضر نـبی برای تـماشا رسیده است هرجا حسین گـفته شود هست میکـده ذکر حـسین روزیِ یک سال انبیاست گریه به شـاه أحـسن احـوال انبـیاست بر گرد هم نشسته و روضه گرفتهاند ذکر حـسیـن باعـث اکـمـال انـبیـاست پیغـمبران به واسـطۀ گـریه بر حسین تا عـرش میروند، پر و بال انبیاست باید بپـرسد از خود آن مرده یا عـصا هر کس که گفته معجزهها مال انبیاست حضرتْ اراده کرده که اعجاز میشود مثـل پـدر هـمیـشه به دنبال انـبـیاست چشم و چراغ حیدر و زهراست، یاعلی ما را پـناه نیست به جز کـشتی نجات راه نجات ماست از این دار مشکلات بر پـرچـم سـیاه غـمـش تکـیه میکـنم جـانـم فـدای مـاتـم لـب تـشـنـۀ فـرات بودند دیو و دَد همه سیراب و میمکید خـاتـم ز قـحـط آب سـلـیـمان کـائـنات گودالْ پُر ز سنگ و تن شاه پُر ز زخم نیزه شکستهها به تنش از همه جهات از بس شلـوغ بود که دیگـر نمیرسد از روی تـل صدای فـغـان مـخـدرات باز این چه شورش است! خدایا همه زدند آنجا سـر لـبـاسْ که دعـوا مـرافـه شد هرکس ز خیمه دید تنش را کلافه شد از بس که خون او ز سر تیغها چکید هر جای قاضریه پُر از عطر نافه شد بعد از غروب یک طرف دشت غرق حُزن یک سوی دیگرش همه دارالضیافه شد مانـده سـه روز پیـکـر او زیر آفـتاب تاول به زخمهای عمیـقـش اضافه شد رأس حـسـیـن از پـی آزار اهـل بـیت بر روی نی، راهی دارالـخـلافـه شـد یک بـار اگر زیـارت ناحـیه وا کـنی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
شراب آلوده میداند تَهِ پیـمانه میچـسبد خمارِ باده میفهمد شبِ میخانه میچسبد گـداییِ در این خـانه تـشریفی به ما داده که تنها بر لبِ ما ساغرِ شاهانه میچسبد حرم شد خانهام وقتی، سلامت کردم و دیدم زیارتهایِ ما حتی میانِ خانه میچسبد سرِ سال است رو بر تو زیارتنامه میخوانم زیارتنامه خواندن با دلِ دیوانه میچسبد سـلامالله ای دل آتـشِ صــبــح اَزَل آمـد اگر شعریم اگر شوریم؛ مُرَکب یا قلم هستم اگر با شهریار و مُقبِلیم و مُحتشم هستیم هـمـه از آسـتـان آسـمـانی نـجـف داریـم که هر دَم؛ دَم به دَم با صاحبِ تیغِ دودَم هستیم دمِ ما یاعلی و بازدمهامان حسین است و اسیـرِ این دَم و دیوانۀ این بازدم هـستیم پس از یک عمر فهمیدیم این دل بارگاهِ توست در این قابی که میبینم حرم را؛ در حرم هستیم خدا را شُکر بختِ روز و ماه و سال مایی تو تو گوشه گوشه در دل شُعله شُعله در جگر هستی تو از پیراهنم حتی به من نزدیکتر هستی الف با میم و با عینی و با فایی و با حایی چگونه اینهمه هستی چگونه اینقدر هستی تو با منظومۀ هفتاد و دو خورشیدیات عمریست مدارِ چرخـش دیوانههای دربـدر هستی »اگر غم لشگر انگیزد که خونِ عاشقان ریزد« دعا هستی دوا هستی قضا هستی قَدَر هستی چنان روشن شده عالم بگو خورشید برگردد نگاهی کُن به دامانت دخیلِ تو خلیل اینجاست کنارِ سجدگاهِ ما جبینِ جبرئیل اینجاست جلالالله در چـشمت جمالالله در رویت جمال اینجا جمیل اینجا جلال اینجا جلیل اینجاست نه از سینایِ موسایم نه از اَنفاسِ عیسایم کفایت میکند ما را کَرَم تا که کَفیل اینجاست گِره خورده است با نامت سرِ مژگانِ ما یعنی که آبِ سلسبیل اینجا که یک شعبه زِ نیل اینجاست خدا را شُکر قلبِ ما صدای کربلا دارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
فلک گردیده نورانی، سماوات است گلباران ملک سوغات گل آورده با خود بهرِ تن پوشش علی با آن دلارآمی که هوش از عالمی بُرده به وقتِ دیدن این ماهپاره گشته مدهوشش قرارِ بیقراران آنکه عالم هست بیتابش محمد جانِ دیگر یافت تا آمد درآغوشش حسینش را به روی شانه میبوسید و میبوئید بدانید اهل عالم اوست بیشک، زینتِ دوشش اگر چه داشت بر لبها اذان و آیة الکرسی گمانم روضه خوانی کرد پیرِ عشق در گوشش چه بسیاری سفارشها که در حقش نبی فرمود ولی افسوسُ صد افسوس امت شد فراموشش
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
صاحبِ عرش مُعلّی؛ یا حسینِ بن علی ضـامنِ اهـل تـولّی؛ یا حـسینِ بن عـلی آمدی در هالهای از نور! فوقَ کلّ نور ماهِ در آغوش زهـرا؛ یا حسینِ بن علی ذکر میگفت و تو را بوسید و شب تا صبح بود دستِ تو در دستِ بابا؛ یاحسینِ بن علی عاشقت شد آسمان! از ماهِ خود دلسرد شد گفت ای ماهِ دل آرا؛ یا حـسینِ بن عـلی فطرس از قنداقهات یک جفت بال و پر گرفت سجده کرد و گفت آقا؛ یا حسینِ بن علی آمـدی و بـاز شد قـفـلِ دخـیـل سـائـلان باب شد «اُنظُر إلینا»؛ یا حسینِ بن علی گوشۀ چشمی بفرما، از کرم لبریز کن کاسـۀ خـیـلِ گـدا را؛ یا حـسینِ بن علی تحتِ فرمان تو و جانش به جانت بند بود عشقِ ساقیِ العطاشی؛ یاحسینِ بن علی!
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
مــا زیـر دیـن خــامـس آل عــبــائـیـم شـکــر خــدا دلــدادۀ کـرب و بـلائـیـم در زیر پـرچـم داد زهــرا نـان مـا را در بهـتـرین نقـطـه ازین عـالـم گدائیم اصلا خـبـر از درد بیدرمـان نـداریم تا گـرم خـدمت بـین این دارالشـفـائیـم هر بنده باشد با کسی، ما با حـسیـنـیم پُر کرده بوی سیب، امشب کوچهها را دادنـد بـر شـیـر خـدا، خــون خــدا را نه شیعه، نه زهرا، نه حیدر، نه پیمبر ای نام تو حک گشته روی بال فطرس تو آمدی و شد عـوض اقـبال فـطرس باز است بر عـالـم، کـرامت خـانه تو قربان آن عاشق که درگیر حسین است قربان آن مُلکی که تسخیر حسین است یک روز میگردد حـسینی کل عـالـم کـردنـد غـوغـایی مـسـلمـانـان دیـنـش پیـچـیده در عـالـم صـدای اربـعـیـنـش این عـشق پایـنده است تا روز قـیامت او شهـریـار عـالـم و خـوبان سپـاهش بـا آبــروهـای دو دنـیــا در پـنــاهـش گل بود، تیر و سنگ و نیزه، پرپرش کرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
شکسته بالم و تنها، امیدی بر شما دارم شبیه فطرسی اما، به دل حال دعا دارم دخیل حضرت عشقم، اسیر هیبت عشقم رسیده نوبت عـشقم، نگـاری آشنا دارم خـدایا سائـلم کـن بر، دَرِ کاشـانۀ زهرا پَرِ قنداقهای چون گل، بُوَد حبل المتین من نـوای نـغـمـۀ بلـبـل، ندای دلنـشـین من به فطرت ای سرشت من، تو هستی سرنوشت من بهشت جاودانیام، فقط روی حسین باشد امید مهربانیام، فقط سوی حسین باشد الهی ای مرا دلبر، فدایت ای گل زهرا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
سوّمین روزِ مـاهِ شعـبان است عرش تا فرش نورباران است پنجمین نوبت ِظهـورِ خـداست دم صـبـح آسـمـان مــنـوّر شـد نَه مـدیـنه، جـهـان معـطّـر شد بـوسه پـیـوسـتـه و مُـکـرّر زد بوسه بـر گـونهاش پـیـمبـر زد ریخـت تا اشکِ جَدّ اطـهـر او گـریـه کـردنـد در غـم سـر او تـوأمـان است شـادی و غـم ما حال اشک است حال درهم ما وصف او را خُـدای سُبحـانش گـفــتــه در آیــههـای قــرآنـش جانِ شـیـرین ِخـواجۀِ دو سَـرا دوّمـیـن نـورِ چـشـمِ شیـرِ خـدا الـسَّـلام ای بـهـشت گـریهکُنان حاصلِ زَرع و کِشتِ گریهکُنان با تو عُـمریست آشـنا شـدهایم ما هـمـان مـیـوۀ سَـوا شـدهایـم تو همانی که وِتر مُوتُور است تو همانیکه سِرِّ مَـستور است شَر نمیخـواهم اَهلِ خِـیرم کن بی نـیاز از عـطـای غـیرم کن ایکه آب از تو بینصیب شده ای مـسـیحـای بر صلـیب شده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
آمدی جان جهان، فخر زمین، فخر زمان آبــروی بـــشــریّـت شـــرفِ آدمـــیــان اشک شوق از قدمت گشته زِ هر دیده روان ای بهـار دو جهان آمدی و رفت خـزان آمدی و شـده نـازل به خـلایـق بـرکـات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات در مـسیـرِ تـو نـگـردد دل زارم گـمـراه راهِ تو راه بُوَد، هر چه به غیر از آن چاه گل فِشان گشته فلک ذکرِ لبِ کوکب و ماه شـــده لا حَـــولَ وَ لا قُـــوّةَ الّا بـــالــلـه آمدی ای به هـمه، وادیِ تو راه نـجـات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات چار قُـل، کوثر و صافات به تو مینازد ذکر و تسبـیـح و مناجات به تو مینازد عـزّت و فخـر و مباهـات به تو مینازد حرم و کعـبـه و مـیـقـات به تو مینـازد ای کـمـال تـو کـمـالات خـدا را مِــرآت بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات صـدفِ قــدسـیِ تــوحـیــد گُـهَــر آورده شــجــر گـلــشــن اســلام ثـــمــر آورده آسـمـان خـنـده بـه رخـسـار قـمـر آورده بـر دو عـالَـم قـدمـت شــورِ دگـر آورده ای به جـامِ نِگَـهَـت آب گـوارای حـیـات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات از قُـدومت همۀ ارض و سما گـلشن شد دیـدۀ دَهـر بـه مــاهِ رخِ تـو روشـن شـد از ازل مِهر تو مأنوس به جان و تن شد خـاکــسـاریِ تـو آبـــرو بـرای مـن شـد یادِ تو هـست فـروغ خَلـَوات و جَـلَـوات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات کهکشان گشته زِ فـیض قـدمت نـورانی ای به قـربـان تـو و ایـن قـدم رحـمـانـی مَظهرُ اللهی و یک جلـوهای از یـزدانی معنی عصمت و دین و شرف و ایمانی نظری کن به منِ عـاصی هـنگامِ مَمات بر وجـودِ تو و بر مَقـدمِ پاکَـت صلوات ای گـل گـلشن رضوان به فـدای قـدمت که منم سـائلِ اَلطـاف و عـطا و کـرمت زنده گردد دل عصیان زده از فیض دمت کاش باشد سرِ دوشم چو شهیدان علمت کاش بر من بِنَمایی نِگَهی در عـرصات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات دل خـود را گِـرِه بر فـیض تَـوَلّات زدم مَکُن از درگه خود از کرم و لطف رَدَم هرچه تو خوبی من عبد خطاکار و بـدم مـن فـقـط راه و نـشـانـیِ شـمـا را بـلـدم سائل خانهات هستم نظری کن به گدات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
در دلـم شـوری دگـر بـر پـا شده غرق در شور و شعـف دنیا شده شـادمـان قـلـب و دل زهـرا شـده مـرتـضـی بـار دگـر بــابــا شـده آمـد امشب نـور شـمس مشرقـین نـور بخـش عـالـم امـکـان حـسین پـیک حـق بر خـاکیان داده خـبر نـخـل دیـن بـار دگـر داده ثــمــر فـاطــمـه دخـت نـبـی زاده قــمـر مـرتضی دسـته گـلی دارد به بـر گـشـته عـالم از قـدومش منـجـلی آمـده مــولا حــسـیـن بـن عــلــی ایـن پــسـر نـور دل زهــراسـتـی او ز نـسـل حـضرت طـاهـاسـتی در شعـف از مـقـدمـش دنـیـاستی بر هـمه عـالـم حسـین مـولاسـتی این پسر پنجم گـل از آل عباست شمع جـمع شیـعـیان مـرتضاست مصـطـفی مـنـظـر جـمال او بود مـرتـضی مـظـهـر جـلال او بود فـاطـمی خـوی و خـصال او بود عــالـمـی مـحــو کـمــال او بــود بــا خــدا کــار خــدایـی مـیکـنـد از هـمه مـشکـل گـشـایی میکـند رحـمة لـلعـالـمـین است این پـسر در جهان نور مبین است این پسر عاشقان حبل المتین است این پسر شیعیان حامی دین است این پسر این پسر نور دو چشم حیدر است دستگیر شیـعه روز محـشر است ایکه هـستی محـرم رازم حسین مهر و حُـبت بال پـروازم حـسین در جهان تو میکشی نازم حسین در دو عالم بر تو مینازم حسین دوست دارم نوکـرت باشم حسین همچو سـائل بر درت باشم حسین ایکه هـسـتی مـقـتـدایم یا حـسین من به درگـاهت گـدایم یا حسین بــا ولایـت آشــنـایـم یـا حــسـیـن آشـنــای کــربـلایـم یـا حــسـیـن از ازل بر درگهـت گـشـتم مقـیـم سـائــلـم بـر خــانـۀ تـو یـا کـریـم کـرده ای بر من عـنایت یا حسین شامـلم لطف و عـطایت یا حسین زنـده گـشـتـم با ولایت یا حـسیـن کن نظـر بر این گـدایت یا حسین دسـت خـالی آمـدم من سـوی تو تا بگـیـرم یا حـسیـن من بـوی تو
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
آسـمـان شـد آفـتـابـی! عــیـد آورده خـدا انبـیـا غرق شعـف! لـرزید پشتِ اشـقـیا آمـد و شـد پـنـجــمـیـن آئـیــنـۀ آلِ کـسـا نام او را با طلا حک کرد موسی بر عصا روز و شب خیل گدا محضِ گدایی میرسید بسکه فطرس بالِ خود را بر رخِ عالم کشید دست حق یکباره او را از همه سر کرده است رزق عالم را به زیبایی مقدّر کرده است خاک را برداشته؛ با نام او زر کرده است عرش در میلادِ مولایم چه محشر کرده است میگـذارد دست میکائـیل پیـشِ مادرش تاجی از فیروزه و الماس بر رویِ سرش کلّ عـالـم شـد بـرای او غـلامِ خـانهزاد ماه و خورشید و ستاره، کهکشان و ابر و باد تا خدا حس کرد خاطرخواهِ عشقش شد زیاد خواند بعد از هر اذان، در هر دو گوشش "اِن یکاد" از کجا آورده این سیمایِ بیمانـند را؟! اینچنین میگفت و اسما دود کرد اسپند را نـور چـشـم و زینتِ دوش پیـمـبـر آمده گـفت خـیـبر: قـوّت بـازوی حـیدر آمده آمـد و لبـخـنـد بـر لـبهـای مـادر آمـده محـضِ آقـایم حـسن یـار و بـرادر آمـده این خبر آمد که شد بهبوهۀ جشن و سرور خانۀ مولا امیرالمومنین شد غـرقِ نـور جبرئیل آمد؛ نشست و کرد چشمش را رصد چارگوشِ چوبیِ گهوارهاش را بوسه زد دور باشد از وجودش شرّ شیطان؛ چشم بد خواند با صوتِ حجازش قل هواللهُ احد بوسه از پیشانی و مابینِ ابرویش گرفت تا علی قنداقه را محکم در آغوشش گرفت دید در چـشمان او آیـاتِ محکم را فقـط آسمان و روز و شبهایِ منظّم را فقط در نگـاهـش تـوبـۀ حـوّا و آدم را فـقـط پـای بـوسیِ تـمـام اهـل عــالـم را فـقـط تا شنـیدم اینچـنـین آقـاست؛ من هم آمدم سر به زیر و دست خالی بر نگاهش رو زدم داده آرامش به قـلبـم ذکر زیـبایِ حسین در دلم هرگز نمیگیرد کسی جایِ حسین در گلو عمریست جا خوش کرده آوایِ حسین میشود خوشبخت آنکه پیر شد پایِ حسین او که بـعـد از کـربلا آئـیـنـۀ ایـثـار شد سیـد و سـالار بـود و سـیـدالاحـرار شد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
عاشقـیم عاشق یک جرعه شرابیم همه سـر کـیــفـیـم و پـىِ بــادۀ نـابـیـم هـمـه غــم ایّــام نــداریـم کـه ایـن مـیگــذرد شب میلاد حسین است خداهم شاد است هرکه در بند حسین است زغم آزاد است نام تو شعـر لـب عـالـم بـالاست حـسین خوش بنازیم به این نام چه زیباست حسین پـاى گـهــوارۀ تـو مــریـم اطـهــر آمـد تا تو را دید دلش رفت و غمش سر آمد کمتر از ذرّه من و شمس جهان تابم تو هـم دل آرام تو و هم که رگ خـوابم تو آســمـانـى و زمـیـن در گـره دسـتـانـت زیر و رو کرده مرا گوشه اى از احسانت عاشـقى درد سـرم داد ز تو مــمـنـونـم عـشق تو بال و پرم داد ز تو مــمـنـونـم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
از ره رسـیـده سـوّمـیـن نـور ولایـت شمـس جـهـان آرا و مـصباح هـدایت مکـر عـدوی مرتضی گـردیده باطـل نخـل ولا بـار دگـر دادهسـت حـاصل ذکر فـضیـلتهای او ما فـوق ادراک بـاید بگـردیم در پی او ما در افـلاک گر او نبود از دین نـبود نام و نـشانی اسلام زنـده مانـده است از آن زمانی نـور دل انـسیـة الحـورا حـسیـن است پشت و پناه زینب کـبری حسین است با روضهاش تا قـرب او ادنی رسیدیم با گریهاش جـنّت برای خود خـریـدیم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای دل زمان هجر به پایان رسیده است دور وصال حضرت جانان رسیده است گُل کرده طبع طوطی اشعار من که باز فیض جـمال گُل به گُلستان رسیده است هم سرخوشم که تاج سرم جلوه گر شده هم مست اینکه سوّم شعبان رسیده است بدرُالـدُّجای عرش، در عالم طلوع کرد شمس الضُّحای روضۀ رضوان رسیده است بعد از حسن که لـؤلـؤ بیتُ العـقـیق شد نوبت به جلوه کردن مرجان رسیده است خلقت گرفته جان که درون رگ حیات خـون شـریف ایـزدِ مـنّـان رسیده است از رحمت کسی که خودش رحمت خُداست لطف خدا به خلق دو چندان رسیده است بر بـال جـبرئیل، به عـنوان رو نمـاش آیات سُـرخِ فجـر به قـرآن رسیده است دوران پَر شکستگیات رو به خاتمهست فطرس بیا که نوبت درمان رسیده است چـیزی کم از خـزانۀ لطـفـش نـمیشود گر چه نیـازمـند، فـراوان رسـیده است در چشم تک تک شهدا برق شادی است سالارشان، «امام شهیدان» رسیده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
هـارونِ مصطـفـای نـبی، یا ابـا شُـبـیر در خـانۀ تو آمـده از عـرش، کـلّ خـیر ریـحــانـۀ مُــطــهّــرۀ خــتــم الانــبــیــا ای از اَلَـسـت، مــادر ســلـطــان اولـیـا بانو، ظهـور نـور دوعـیـنت، مـبارکت بـوسیــدنِ جـمـال حـسـیـنـت، مـبـارکت زهـرا! عروس بنت اسد، زوجة الاسـد از عـطـر سیب سُـرخ تو مستـیـم تا ابد آن سان که مجـتبای تو مثل پیمبر است از هر نظر حسین تو مانند حـیدر است مـولـود گـریه، بر رُخ طـاهـا نگـاه کن اشک پدر بـزرگ خـودت را نگـاه کن غـوغـا شـده درون دل پُـر خـروش تـو گـفـتـه پـدر اذان و اقـامـه به گـوش تـو یـاد از خُـدایِ لـم یَـزَلت میکـنـد حـسن با ذوق و شـوق تا بغـلت میکـند حسن رویت لطـیف چون گُـلِ سُرخ مُحـمّدی دسـتـار تو سـیاه نه «سـبـزِ زبـرجـدی« بـا جـذبـههـای خـاصِّ چـشـم سـیـاه تـو مـا را طـلـسم کـرده، طـلـسم نـگــاه تو سوگـند بر عـلی که ولیّ دو عـالم است نام تو یا حـسین همان اسم اعـظم است شک میکند دراین که تو باشی خدا، حسین هر دل که زنده میشود از ذکر یا حسین عُمریست گفته است به کرّات و باز هم در مجـلس سُـرور تو قـلـبـم گرفـته دم: ای دل بـگــیـر دامـن ســلــطـان اولـیـا یـعـنـی حـسـیـن بـن عـلـی شـاه کـربـلا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
خـبر پیچـیده در عـالم که دُرّ ناب میآید نـگـیـن پـنـجـمِ آل کـسـا؛ اربـاب میآیـد در آغوشش گرفته فاطمه، یکریز پیغمبر برای بوسه بر لبهای او بیتاب میآید چه تمرین میکند فطرس طریقِ دستبوسی را مگر شب تا سحر در چشمهایش خواب میآید! فقط مشتاق دیدار است و وعده داده بر بالَش که محض پَر گشودن بهترین اسباب میآید خدا قنداقهاش را با حریرِ کهکشان بسته برای خـواندنِ لالاییاش مهـتـاب میآید ملقّب شد به «ثاراللهْ»! قطعاً قبله و کعبه برای دیدنش با مسجد و محـراب میآید علی در سایۀ گهوارهاش «والشّمس» میخواند وَ سـائـل با رعـایت کـردنِ آداب میآیـد یقیناً میرود با دست های پُر از این خانه کسی که بیریا، با قصدِ دقّ الباب میآید به یاد تشنگیهایش میآید اشک از چشمم میان روضه مادامی که حرف از آب میآید!
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
امشب خبر از عـالـم بالا رسیده است روشنتـرین سـتارۀ دنـیا رسیده است این بار دوم است که شاعر نوشته است خورشید خـانـوادۀ زهـرا رسیده است دیروز نور شبّر و امروز هم به خاک نور شبـیر حضرت مولا رسیده است در نیل غـصه مانده بیا، مُـرده دل بیا موسی رسیده است، مسیحا رسیده است بیراهه رفتهاید اگر ای رودهای اشک راهی شوید، حضرت دریا رسیده است دنـبـال کـاروان مـلائـک پـریـده بـود جا مانده بین راه دلـم یا رسیده است؟ شوق دلم نه شوق شفا مثل فطرس است میلش در آن هوا دو سه جرعه تنفس است در آن هوا که بوی خدا میرسد از آن در خانهای که نور دعا میرسد از آن اطراف گاهـوارۀ طفـلی که نیمه شب لالای جـبـرئـیل خـدا مـیرسـد از آن در آن هوا که فاطمه در آن نفس کشید آنجا که عـطـر آل عـبا میرسد از آن ما را دخـیـل بر پـر قـنـداقهاش کـنـید قـنداقهای که شوق شفا میرسد از آن در پشت درب خانۀ زهـرا نشـستهایم نـجـوای چـند مرد گـدا میرسد از آن این خانۀ علیست پسردار گشته است آخر صدای گریه چرا میرسد از آن شاید صدای گریۀ...نه کودکانه نیست جز یا حسین زمزمۀ اهل خانه نیست دنیا به دام نـام شـریـفـش فـتـاده است دل نیست آن دلی که به او دل نداده است روشن شده است طبق روایات اهل بیت کار خداست؛ عشق به او بیاراده است هرکس سوار کشتی عشقش نمیشود سوگند میخورم که قیامت پیاده است مـا رعـیـتـیـم، رعـیـت بـاغ ولایـتــیـم امـشـب شـب تـولـد اربـاب زاده است شیرین شده ست با قدمش کام اهل بیت هر چـنـد این پسر نمک خانواده است معـراج جـبرئـیل شـبی بوده است که در پـای گـاهـوارۀ او سر نهـاده است یک شب مرا مجاور گهوارهاش کنید چون جـبرئیل زائر گـهـوارهاش کنید جز آب چـشم آب حـیـاتی نـخـواسـتـم جز شور اشک شهد نـبـاتی نخـواستم جز معـرفت به ساحت خاک قـدوم او من از خـدای خود عـرفـاتی نخواستم تنها کرامت قفـس عشق اوست او كه من از کسی مسـیـر نجـاتـی نخـواستم یک شب که سخت تشنه شدم از خدا به جز گـریـه کـنـار نـهـر فـراتـی نـخـواستم بی حسّ عطر سیب شب جـمعۀ حرم هـرگـز زیـارت عـتـبـاتـی نخـواسـتـم امشـب مـدیـنـه آمـده پـابـوس کـربـلا امشب حـسـین آمده«حیَّ عـلـی العزا»
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
سلام، ای شرفِ عرش و فرش قنداقت خـوشا به حالِ دلِ نوکـران و عـشّاقـت خدا و خـلـق خـدا تا هـمـیشه مشتـاقـت هـزار سـجـده بـه دست خـدایِ خلّاقـت که او کتابِ جمالِ تو را قـلم زده است حضورِ همچو تو را در جهان رقم زده است پری که سوخته، با لطف تو پریدنی است صفِ ملائکه دور و برِ تو دیدنی است صدای خندۀ روح الامین شنیدنی است عجیب، بوسه ز پیشانیِ تو چیدنی است به قـلـبّ خـستۀ ما یک تَـنَـفُـسی بدهـید دوباره بال و پری نو به فطرسی بدهید خـدا به حـالِ محـبّـان تو ملاحـظه کرد خودش عدوی تو را تا ابد مواخذه کرد دلم بهـشت خدا و تو را معـاوضه کرد خودت که نه، پرِ قنداقۀ تو معجزه کرد حـسـیـنیام به خـدا با دعـای مـادر تـو هـزار جـان گـرامـی تـصـدُقِ ســر تـو خدا به عرش خدائیش طرح نو انداخت خدا زِ خِلقـت ارباب ما شگـفتی ساخت بَرنده آنکه برایش به نوکـری پرداخت حسین را به خدا جز خدا کسی نشناخت در این مقوله دگر حاجتِ مباحثه نیست حـسـین با احـدی قابـل مـقـایـسه نیست بـرای قـلـب پـیــمــبـر ســرور آوردنـد بـرای حــیــدر کــرار، نـــور آوردنــد بـرای فـاطـمـه سـنـگ صبـور آوردنـد دلِ مـلائـکـه را هـم بـه شــور آوردنـد به یُـمن سـوم شـعـبان بهـشت آذین شد حسین گفـتم و کامـم دوباره شیرین شد خودم فدای خودِ حضرت و سه تا پسرش و مـادر و پـدرم نــذر مــادر و پـدرش چـقدر عاشقِ سائل نشـسته پشت درش تمام هـستیِ ما وقـف حضرت قـمـرش هنوز در به روی هیچ کس نبسته حسین خدا کـلـید جنان را سپرده دست حسین گلاب و گل به هوا پخش میکند زهرا عـلی جدا و جـدا پـخـش میکـند زهـرا مـیـانِ مـا و شـما پـخـش میکند زهـرا بـرات کـربـبلا پــخـش میکـنـد زهــرا همین یکی دو سه شب جمع کن خیالت را بگـیـر از کـرمـش کـربـلای سـالـت را
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
قـلمم روی ورق باز زمین گـیر شده ضعف از بال و پر شعر سرازیر شده به بـلـنـدی فـلـک بـاید عـصا بـردارم تا کـمی گـام زند طـبع زمین گـیر شده از لغت نامه خـورشید اگر واژه دهند مینـویسم که چرا عشق فـراگـیر شده واژه از بیت فراری شده از هیبت تو لالـۀ طبع من و وصف تو تقـدیر شده چه بـگـویم که قـلم باز ز جا برخیـزد مددی فـاطمه این طبع به زنجـیر شده نام زهـرا به لبم آمده ای نور دو عین اذن دادند بگـویم غـزلی از تو حـسین از همان مهد نگاهت نمک دیگر داشت آسمان میل به پابوسی تو در سر داشت گـوئیا رفـت ملاقـات خـدا و برگـشت هر که از سجده به گهوار تو سر برداشت مکتب دلبـری از چشم ترت شد آغاز دل سپردن به تو رازیست که هر دلبر داشت روی دستان پدربودی و دشمن ترسید حیدر انگار در آغوش خودش حیدر داشت زیـنت دوش نـبـی و عـلی فـاطـمـهای مثل آن تاج سری که سه نفر بر سر داشت گشتهام وصف تو را نیست جزاین نور دوعین تو حسینی تو حسینی تو حسینی تو حسین آسـمـان زیـر قــدم هـات اقـامـت دارد به غـبـار ره تـو عـرض ارادت دارد کافر از فضل و کرامات تو اسلام آورد بسکه این قامت اشاره به قیامت دارد هر کسی چشم تو را دید به پا کرد نماز بس که محراب دو ابروت عبادت دارد من از آن چهره زیبای تو فهـمیدم که این همان وعده حقّی ست که جنّت دارد عـزّت ما شـده آقـا کـه گـدایت بـاشـیم بس که بر جود کرم دست تو عادت دارد فاش میگویم وازگفته خود شاد حسین بـنده عـشق توأم خـانـهات آباد حـسین بنویـسد مرا ریـزه خور خوان حـسین بنـویـسـید مـرا دست به دامـان حـسین سرمن روی قـدمهات به سامان برسد بنویـسـید مرا بیسر و سـامـان حسین بنویـسـید که ای کاش شوم مثل زهـیر قاری آیهای از مصحف چشمان حسین هر که از راه و طریقی به هدایت برسد بنـویـسـید مرا عـبـد مسـلـمان حـسـین در قـیامت که خـداوند بخواند حـکـمم روی پرونده نوشته است که مهمان حسین ترس دارم که اگر فضل تو گویم گاهی عـدّهای را بکـنـد عشق حسین الـلـهی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
باز درب رحـمـت حـق باز شد عـالم هـستی پُر از اعـجـاز شد نغـمـه های عـاشـقـانـه سـاز شد قـصـۀ عـشـق و وفـا آغـاز شد نــوربـخـش کـل هـسـتــی آمـده رهـنــمـای حـق پـرسـتـی آمـده هــدیـه ای از ســوی داور آمـده پــاره قـلـب پــیــمـــبـــر آمـــده هـمـنـشـیـن نـور و کـوثـر آمده عـاشـقـان هـسـتـی حـیــدر آمده شهر یثرب غرق انوار خداست مولد امشب غـریب کـربـلاست عالم هستی پُر از شور و نواست آمده آنکس که شور نـیـنـواست غرق نورش هم زمین و هم سماست مـولد امـشـب همه امـیـد ماست از قـدومـش گشته عـالم منجلی آمـده دنـیــا حـسـیـن بـن عــلـی شـامـل عـالــم شــده لـطـف الـه آمـده بـر شـیـعـیــان هـادی راه می رسد خـون خدا با عز و جاه شرمسار از روی او خورشید و ماه این حسین است شور خلقت را نمک نام زیبایش به قـلب شیعـه حک شده عیان از سوی حق روی حسین بر مـشام جان رسد بوی حسین جان فـدای عطر دلجوی حسین دست ما امشب بود سوی حسین با نـگـاهی درد ما درمـان کـند شیعه را فارغ ز هر حرمان کند اهل عـالـم بر زمـیـن گـل آمـده لالـه و ریـحـان و سـنـبـل آمـده بر روی هر شـاخه بـلـبـل آمده اهـل دل نـــور تــوسّــل آمـــده آمده آنکس که برما مـقـتـداست هم دوای درد وهم مشکل گشاست این پسر سر تا به پایش رحمت است او عـزیز خاندان عصمت است کربلا و خاک کویش جنّت است با حسین بودن درعالم عزّت است خـامـس آل عـبـا بـاشد حـسـیـن در جـهـان امـیـد ما باشد حسین بـا خــدا کـار خـدایـی مـی کـنـد هـر دلـی را او ولایـی می کـنـد شـیعـه اش را کـربـلایی می کند از همه مـشکـل گـشایی می کند او بـود نــور وجــود عـالـمـیـن نام نـامـیـش در عالم شد حسین معـدن جود و سخـایی یا حسین هـسـتـی اهـل ولایـی یا حـسـین رهــرو راه خـدایـی یـا حـسـین شـیـرمـرد کـربـلایی یا حـسـین ای حسین نور دو چشم حیدری شـافـع امـت به روز محـشـری من که مجنونم به صحرای حسین زنـده هـسـتـم با تـولای حـسـین در دلـم بـاشـد تـمـنـای حـسـیـن تا ابـد خـاک کـف پـای حـسـین ای که هستی تکیه گاهم یا حسین از کـرم بـنـما نگـاهـم یا حسین در شب مـیـلاد مـهـمـان تـوأیـم همچو سائل بر سر خوان توأیم غرق جود و لطف و احسان توأیم یا حسین از ریزه خواران توأیم تو گـل شـاداب مـایی یا حـسین تا ابـد اربـاب مـایـی یا حـسـین
: امتیاز
|